می وجود

 


 مولانا میگوید انسان اگر به حقیقت انسانی خودش برسد دیگر در برابر هیچ سختی و ناملایمتی خم به ابرو نمی آورد و استوار و مقاوم می ایستد.

در مقابل صبر در مقابل سختی ها و بلاها هم باعث میشود که حقیقت وجود او به یک حقیقت ارزشمند و زیبا تبدیل شود.

آنقدر ارزشمند میشود که مخلوقات در برابرش به سجده می افتند؛
 قرآن کریم میفرماید: قُلْنَا لِلْمَلَٰئِكَةِ ٱسْجُدُوا۟ لِادَمَ》یعنی ما به ملائکه دستور دادیم که بر انسان سجده کنید

 و در سوره مبارکه یوسف میفرماید: إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَٰأَبَتِ إِنِّى رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًۭا وَٱلشَّمْسَ وَٱلْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِى سَٰجِدِينَ》یعنی حضرت یوسف به پدرش گفت که ای پدر من دیدم که یازده ستاره به همراه خورشید و ماه برمن سجده میکنند.

شیر بی‌دم و سر و اشکم کی دید
این‌چنین شیری خدا خود نافرید

ای برادر صبر کن بر درد نیش
تا رهی از نیش نفس گبر خویش

کان گروهی که رهیدند از وجود
چرخ و مهر و ماهشان آرد سجود

هر که مرد اندر تن او نفس گبر
مر ورا فرمان برد خورشید و ابر

چون دلش آموخت شمع افروختن
آفتاب او را نیارد سوختن

مولانا میگوید آدمی که نقش شیر میخواهد باید دردش را هم به جان بخرد همین طور هم کسی که میخواهد گوهر زیبای انسان را به دست آورد باید سختی ناملایمات را به جان بخرد.

قدیمترها مثالی میزدن و میگفتن مرد باید سربازی بره تا ساخته بشه. انسان باید در راه دین به خودش سختی بده؛ در راه دین باید مجاهدت و از خود گذشتگی داشته باشه و خودش رو به سختی بندازه تا به خوبیها برسه و از طرفی هم در برابر سختی ها که و بلاهایی که به او میرسد صبر داشته تا بلاها گوهر وجودش را به زیبایی نقش بزنند:
چیست تعظیم خدا افراشتن
خویشتن را خوار و خاکی داشتن

چیست توحید خدا آموختن
خویشتن را پیش واحد سوختن

گر همی‌خواهی که بفروزی چو روز
هستی همچون شب خود را بسوز

هستیت در هست آن هستی‌نواز
همچو مس در کیمیا اندر گداز


فرم در حال بارگذاری ...