آسمان در زمین ...

علی نه نگران تاج و تختش بود، نه از برای لذتی بیشتر، ارزنی اندوخت.

درد تنهایی از فریادهایی که در سینه اش بودند او را از پای درآورد نه زخم فولاد آبدزدکی پیشانی سیاه، شبیه ابن ملجم!

چه بسا تخت هایی که از اصحابش ستانده شدند و سکوت جای خالیشان نشست و بسا نگاه های کور و تنگی که بر وسعت اریکه ها جلوس کرد.

علی مخلوقیست برتر. شگفتی دنیای انسانیت که عجیب از خالقش پیشی گرفته و شبیه شاگردی که از استادش نام آورتر میشود، دنیای این روزهای ما را هرچه غنی تر میسازد.

درد علی نه قرآن است و نه دین. نه خداست و نه آدم.

درد علی آن جهل بُرنده ای است که بر پیشانی بشر امروز فرود می آید و همچون بَرنده ای میدان نبرد را ترک میگوید.

به راستی که علی از رموز آسمان بیش از اسرار زمین آگاهی داشت…


فرم در حال بارگذاری ...