راز صلوات

 از عارفی پرسيدند :

چرا اينقدر ذکر “صلوات” در منابع دينی ما تاکيد شده؟! و برای آمرزش گناهان ، وسعت روزی ، صحت و سلامتی ، گشايش در کارها و… صلوات تجويز کرده اند؟!
سر و راز اين ذکر چيست؟؟؟!

فرمود:
اگر به قرآن نگاه کنيد،
فقط و فقط يکجا در قرآن هست
که خداوند انسان رو هم شأن و هم درجه ی خودش می کند .

يعنی از انسان مي خواهد که بياید کنار او و با هم در یک کاری مشارکت کنندو آن اين آيه ست:

“انّ الله و ملائکته يصلّون علي النبي يا ايها الذين آمنوا صلّوا عليه و سلموا تسليما”
خدا و ملائکه اش دارند براي پيامبر صلوات ميفرستند شما هم بیایید و همراهی کنید…
علت عظمت و بزرگی ذکر صلوات اين است که انسان را تا کنار خدا بالا مي برد.

 

فلسفه توسّل به امام زمان ‏(عج)


پرسش_پاسخ_مهدوی

فلسفه توسّل به امام زمان ‏(عج) چیست؟

توسل، وسیله و واسطه قرار دادن چیزی بین خود و مطلوب است. وسیله بر دو نوع است: گاهی از امور مادی است، مثل آب و غذا که وسیله رفع تشنگی و گرسنگی است و زمانی نیز از امور معنوی است، مثل گناهکاری که خدا را به مقام و جاه یا حقیقت پیامبر (ص) قسم می‌‏دهد تا از گناهش بگذرد. در هر دو صورت وسیله لازم است؛ زیرا خداوند متعال جهان آفرینش را به بهترین صورت آفریده است، آنجا که می‌‏فرماید: «َالَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَی‏ءٍ خَلْقَهُ ۱ »
جهان بر اساس نظم علت و معلول و اسباب و مسببات، برای هدایت و رشد و تکامل انسان‏‌ها آفریده شده است و نیازمندی‌های طبیعی بشر با عوامل و اسباب عادی برآورده می‌‏گردد. فیوضات معنوی خداوند همچون هدایت، مغفرت و آمرزش نیز بر اساس نظامی خاص بر انسان‌‌ها نازل می‌‏‌شود و اراده حکیمانه خداوند بر این تعلّق گرفته که امور از طریق اسباب خاص و علل معین به انسان‏‌‌ها برسد.

بنابراین،‌‌ همان‌گونه که در عالم ماده نمی‌‏توان پرسید: چرا خداوند متعال زمین را با خورشید نورانی کرده و خود بی‌‌واسطه به چنین کاری دست نزده است؟ در عالم معنا نیز نمی‌‏توان گفت: چرا خداوند مغفرت خویش را به واسطه اولیای الهی شامل حال بندگان می‌‏کند.
شهید مطهری: فعل خداوند دارای نظام است. اگر کسی بخواهد به نظام آفرینش اعتنا نداشته باشد گمراه است. به همین جهت است که خدای متعال گناه‏کاران را ارشاد فرموده است که درِ خانه رسول اکرم (ص) بروند و علاوه بر اینکه خود طلب مغفرت کنند، از آن بزرگوار بخواهند که برای ایشان طلب مغفرت کند. قرآن کریم می‌‏فرماید: «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً ۲» “اگر ایشان هنگامی که [با ارتکاب گناه] به خود ستم کردند، نزد تو می‌‏‌آمدند و از خدا آمرزش می‌‏‌خواستند و پیامبر هم برای ایشان طلب مغفرت می‌‏کرد، خدا را توبه‌پذیر مهربان می‌‏یافتند.”

از همین رو می‌‏بینیم که در قرآن و سنت تأکید فراوانی بر وسیله و توسل شده است. خداوند متعال می‌‏فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الوَسِیلَةَ ۳» “‌ای مؤمنین! تقوا پیشه کنید و برای رسیدن به او وسیله طلب نمایید.”
اثر و فایده دیگری که در توسل به اولیای الهی خصوصاً ذوات مقدسه اهل بیت (ع) است اینکه مردم به جهت دریافت فیوضات الهی به واسطه آنان، نه تنها به مقام شامخ آنها از نبوت یا امامت یقین حاصل می‌‏کنند، بلکه از باب اینکه «الانسان عبید الاحسان» فرمان بردار دستورات آنها که‌‌ همان دستورات خداوند است می‌‏شوند.

۱: سوره سجده آیه ۷
۲: سوره نساء آیه ۶۴
۳: سوره مائده آیه ۳۵
(کتاب موعودشناسی و پاسخ به شبهات؛ علی اصغر رضوانی)

ه مناسبت سالروز تخریب بقیع

 

   تخریب_بقیع

تخریب بقیع، به معنای خراب کردن آرامگاه‌ها و بناهای مذهبی و تاریخی قبرستان بقیع در مدینه به دست وهابیان است. وهابیان دو بار، یکی در ۱۲۲۰ و دیگری در ۱۳۴۴ قمری با بدعت شمردن. بنای بر قبور و زیارت، به تخریب اماکن وبقعه‌های بقیع پرداختند. تخریب بقیع اعتراضات شدیدی را در کشورهای مسلمان از جمله ایران برانگیخت. بسیاری ازشیعیان، هر سال در هشتم شوال که با عنوان یوم الهدم شهرت یافته، مجالسی برگزار می‌کنند و به مرثیه‌خوانی و یادآوری حادثه تخریب بقیع می‌پردازند

  قبرستان بقیع:

بقیع ، نخستین و کهن‌ترین قبرستان مسلمانان در مدینه و محل دفن چهار تن از امامان شیعه و بسیاری از صحابه و تابعین است. در این قبرستان بر قبور ائمه بقیع و دیگران بقعه‌هایی ساخته شده بود که به بقعه‌های بقیع معروف بود. این بقعه‌ها در تخریب بقیع توسط وهابیان از بین رفت.

?تاریخچه تخریب:

با ظهور وهابیت در حجاز، که از اعتقادات ابن تیمیه الهام گرفته‌ و بنای بر قبور و زیارت آنها را با توحیدناسازگار می‌داند، هر گونه بنایی از این دست در مناطق مختلف حجاز توسط وهابیان تخریب شد. در سال ۱۲۲۰ق. وهابیان مدینه را محاصره کردند پس از تسلیم شدن شهر،سعود بن عبدالعزیز همراه توقیف و تصرف همه اموال موجود در خزائن حرم نبوی، دستور ویران کردن همه گنبدهای بقیع را صادر کرد گویا وهابیان نخستین گروهی هستند که با دیدگاه مذهبی، مراقد و بارگاه‌ها را ویران کردند. گاه کسانی جز وهابیان، به بهانه وجود کتاب‌هایی در نکوهش خلفا در حرم بقیع، کوشیدند این بارگاه‌ها را ویران کنند؛ اما موفق نشدندوهابیان افزون بر ویرانی قبرهای طائف، جده، کربلا و جاهای دیگر، مهم‌ترین هدف خود را در ویران کردن بارگاه‌ها و گنبدهای معلات در مکه و بقیع در مدینه متمرکز ساختند.بارگاه امامان چهارگانه و گنبد حضرت فاطمه(س) موسوم به بیت الاحزان در حمله نخست وهابیان در همان سال از میان رفتند یا خسارت جدی به آنها وارد شد.به گزارش عبدالرحمن جَبَرتی، نیروهای وهابی پس از یک سال و نیم محاصره و ایجاد قحطی در مدینه وارد شهر شدند و جز مرقد نبوی دیگر بارگاه‌ها را از میان بردند.دولت عثمانی لشکری برای تصرف مدینه فرستاد و در ذی‌حجه ۱۲۲۷ق. آن شهر را بازپس گرفت. برخی از بارگاه‌ها در سال ۱۲۳۴ق. به دستور سلطان محمود ثانی بازسازی شد چنان که برخی گزارش‌ها از وجود بارگاه پس از این سال‌ها حکایت می‌کند. از جمله کسانی که از بارگاه امامان(ع) دیدن و گزارش کرده‌اند،حسام السلطنه فرزند عباس میرزا قاجار، نایب السلطنه است که در سفر حج خود به سال ۱۲۹۷ قمری به مدینه نیز رفته و بارگاه امامان و بیت الاحزان را زیارت کرده است.او بیش از ده بنا و بارگاه را در بقیع معرفی کرده است. بقعه امامان چهارگانه(ع) محرابی داشته و در سمت چپ آن ضریحی سبز چوبین بر مزار امامان بوده است. بیت الاحزان حضرت فاطمه(س) پشت بقعه امامان بوده است.سفرنامه حاج ایازخان قشقایی در ۱۳۴۱ قمری یعنی دو سال و اندی پیش از تخریب(۱۳۴۴ق.) حاوی گزارش‌هایی از بناهای بقیع است. به گفته او، امامان چهارگانه شیعه در یک بقعه جای داشته‌اند اما مدفن هر یک معلوم بوده است. ایازخان همچنین از بقعه‌های ابراهیم فرزند پیامبر و عبدالله بن جعفر طیار در بقیع و نیز بقعه صفیه عمه پیامبر و عاتکه خواهر صفیه، ام البنین مادر حضرت عباس و چند تن دیگر از بنی هاشم واقع در کوچه‌ای نزدیک بقیع یاد کرده است. به ظاهر، او از واپسین زائران ایرانی است که بیت الاحزان بقیع را زیارت کرده است با حمله دیگر بار وهابیان به سال ۱۳۴۴ق. همه آثار تاریخی این قبرستان در هشتم شوال این سال ویران شد

?انگیزه تخریب:

در سال ۱۳۴۴ق. همه آثار تاریخی این قبرستان به فتوای شیخ عبدالله بلیهد، قاضی القضاة سعودی، به بهانه شرک وبدعت بودنِ زیارت قبور در هشتم شوال این سال ویران شد. بنای قبور به باور بیشتر مسلمانان شیعه و سنی بر خلاف اعتقادات وهابی، با اصول و معتقدات اسلامی در تضاد نیست و زیارت قبور بزرگان دین و مزار مؤمنان یک عمل مستحب و در سنت اسلامی دارای پیشینه است.اماکن و بناهای مذهبی در بقیع، افزون بر وجهه مذهبی، وجهه تاریخی نیز داشتند و برای مسلمانان نشانگر هویت تاریخی آنان بودند.

?واکنش‌ها به تخریب:

تخریب بقیع، از همان آغاز اعتراضات گسترده‌ای را در میان مسلمانان برانگیخت و برخی ملت‌ها و دولت‌های کشورهای اسلامی را به واکنش واداشت. در پی این اقدام کسانی از خود وهابیان و سعودی‌ها به مخالفت با سران خویش پرداختند و کارهای تندروانه آن‌ها را محکوم کردند.شیعیان هر ساله در هشتم شوال، که با عنوان یوم الهدم مشهور است. مجالسی بر پا می‌کنند و ضمن یادکرد بقیع و بناهای و بارگاه‌های مقدس آن، برای امامان(ع) مرثیه خوانی و عزاداری می‌کنند. ویرانی بقیع و دیگر اماکن مقدس و تاریخی حجاز موجی از خشم، نفرت و نگرانی را در میان مسلمانان برانگیخت. بسیاری از سران و نمایندگان
سیاسی و مذهبی کشورهای اسلامی به این رفتار وهابیان واکنش نشان دادندوآن رامحکوم کردند. مردم آذربایجان شوروی، ازبکستان، ترکمنستان، ایران،ترکیه، افغانستان، عراق،
چین، مغولستان، هند و مناطقی ازروسیه در نامه‌ها و مکاتبات بسیار، ضمن اظهار تأسف و محکومیت، به فرجام ویرانی مرقد نبوی هشدار دادند.برخی حج‌گزاران و رجال سیاسی ایرانی که هم‌زمان با تخریب و پس از آن درحجاز بوده‌اند، وضع اندوه‌زای بقیع را وصف کرده‌انددیدن بقیع در این وضع، موجب ناخرسندی زائران می‌شد. آنان ضمن بازگویی اندوه خود، آرزوی ساختن بارگاه‌ها رادر خاطراتشان نوشته‌اند کسانی از غربیان نیز پس از ویرانی این مرقدها از آن‌ها دیدار کرده و وضع را گزارش نموده‌اندسر هارد فورد در خاطراتش به ویرانی گنبدهای امامان بقیع و چپاول گوهرهای مرقد نبوی اشاره کرده است. ریتر، رفتار وهابیان در ویرانی مرقدهای بقیع را به زلزله‌ای ویرانگر تشبیه کرده است. دونالدسون نیز وضع ناگوار پس از اقدام وهابیان در ویرانی قبرها را وصف کرده است.

?دولت‌ها:

دولت های مسلمان علیه این اقدام اعتراض کردند و برخی دولت ها از جمله دولت ایران، سفر به حجاز را بر شهروندان خود ممنوع کرد. حکومت ایران هیئتی رسمی را به حجاز فرستاد تا گزارشی از وضعیت حرمین و بقیع تهیه کند. دولت هند نیز هیئتی به مکه فرستاد تا شدیداً به این اقدام اعتراض کند.دولت ایران روز ۱۶ صفر سال ۱۳۴۴ق. را به مناسبت هتک حرمت به بقیع، عزای عمومی اعلان کرد و آیت الله مدرس در مجلس ایران تلاش‌هایی را برای مقابله با این عمل آغاز کرد. مجلس ایران کمیسیونی را برای بررسی موضوع تشکیل داد. دولت سعودی برای پیشگیری از خشم مسلمانان و توجیه تخریب اماکن مذهبی، نمایندگان دولت‌های مسلمان را به مکه فراخواند.از ایران هیأتی مرکب از غفار خان جلال السلطنه، وزیر مختار ایران درمصر، و حبیب الله خان هویدا در تاریخ ۲۴ شهریور ۱۳۰۴ش وارد جده شد. با ترفندهای دولت سعودی و عدم پیگیری جدی از سوی مقام‌های کشورهای اسلامی، این قضیه مسکوت ماند.حبیب الله خان هویدا در سفر حجاز با عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن سعود دیدار کرد. به نقل او، عبدالعزیز ویرانی اماکن مقدس بقیع را بر عهده «بدوی‌های جاهل» انداخت و خود را از این عمل بریء دانست.در ایران، نمایندگان مجلس شورای ملی به آل سعود اعتراض کردند و با تشکیل کمیسیونی، هیئتی برای تحقیق در ۱۳۰۴ش. به حجاز فرستادنددر روزنامه‌ها و نشریات ایران از طرح‌هایی در رویارویی با آل سعود سخن می‌رفت.عدم بازسازی اماکن تخریب شده بقیع توسط آل سعود، تا سال‌ها مانع آن شد که حکومت ایران دولت سعودی را به رسمیت بشناسد و پس از آن نیز این مسئله، تا مدتها موجب تیرگی روابط طرفین بود.

?عالمان اسلامی:

سید ابوالحسن اصفهانی و دیگر عالمان دینی و بزرگان نجف و. قم علیه وهابیان موضع تند گرفتند. آورده‌اند که گزارش ویرانی آرامگاه‌های بقیع، گریه آیت الله حائری، بنیان‌گذار حوزه علمیه قم، را بر منبر درس برانگیخت و او درس خود را تعطیل کرد و بازار قم نیز تعطیل شد وآیت الله بروجردی، نماینده خود، محمدتقی طالقانی (آل احمد)، را برای بررسی امور به مدینه فرستاد. در کنفرانس اسلامی کراچی نیز عالمانی چون محمد حسین کاشف الغطاء و محمد تقی طالقانی، نماینده آیت الله بروجردی، با نماینده سعودیان گفت‌وگو نمودند و بر لزوم بازسازی آرامگاه‌های بقیع تأکید کردند.سید محسن امین برای بررسی اوضاع به حجاز رفت و نتیجه تحقیق خود را در کتاب کشف الارتیاب به مسلمانان عرضه کرد. همچنین شماری از فقیهان به لزوم بنای مجدد بارگاه‌های بقیع فتوا دادند

?پس از تخریب:

هم اکنون مدفن امامان چهارگانه و بزرگان صدر اسلام در بقیع جز تکه‌های سنگ، هیچ نشانی ندارد. وضعیت بقیع نسبت به دوره تخریب، هرچند شکل مناسب‌تری یافته ولی دولت سعودی از رسیدگی شایسته به این قبرستان خودداری می‌کند. مسلمانان به ویژه شیعیان واقعه تخریب را فراموش نکرده‌اند و هم اینک هنگام سفر به شهر مدینه، علی رغم محدودیت هایی که حکومت سعودی برای زائران بقیع ترتیب داده است، در بقیع حضور می‌یابند.حدود چهل سال پس از واقعه، حکومت سعودی بر اثر تلاش‌ها و پیگیریی‌های شیعیان عراق به رهبری شیخ کاشف الغطاء و پیگیری‌های امیر اعلم، سفیر ایران در حجاز، سایبانی کنار این مقابر مطهر ساخت و راهی سنگچین برای عبور و مرور افراد در بقیع ایجاد کرد.نیز دیوار بقیع در دوران ملک فهد بن عبدالعزیز بازسازی گشت و سپس در سال‌های ۱۴۱۸-۱۴۱۹ق. مسیرهای درون بقیع برای رفت و آمد زائران سنگفرش شد. امروزه اداره‌ای موسوم به اداره امر به معروف و نهی از منکر نزدیک در اصلی بقیع مستقر شده است که از نزدیکی زائران به قبور و تبرک جستن به آن‌ها پیشگیری می‌کند.

 

?برخی از منابع:

دانشنامه شیعه
ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطه
ابن ظهیره، الجامع اللطیف

می وجود

 


 مولانا میگوید انسان اگر به حقیقت انسانی خودش برسد دیگر در برابر هیچ سختی و ناملایمتی خم به ابرو نمی آورد و استوار و مقاوم می ایستد.

در مقابل صبر در مقابل سختی ها و بلاها هم باعث میشود که حقیقت وجود او به یک حقیقت ارزشمند و زیبا تبدیل شود.

آنقدر ارزشمند میشود که مخلوقات در برابرش به سجده می افتند؛
 قرآن کریم میفرماید: قُلْنَا لِلْمَلَٰئِكَةِ ٱسْجُدُوا۟ لِادَمَ》یعنی ما به ملائکه دستور دادیم که بر انسان سجده کنید

 و در سوره مبارکه یوسف میفرماید: إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَٰأَبَتِ إِنِّى رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًۭا وَٱلشَّمْسَ وَٱلْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِى سَٰجِدِينَ》یعنی حضرت یوسف به پدرش گفت که ای پدر من دیدم که یازده ستاره به همراه خورشید و ماه برمن سجده میکنند.

شیر بی‌دم و سر و اشکم کی دید
این‌چنین شیری خدا خود نافرید

ای برادر صبر کن بر درد نیش
تا رهی از نیش نفس گبر خویش

کان گروهی که رهیدند از وجود
چرخ و مهر و ماهشان آرد سجود

هر که مرد اندر تن او نفس گبر
مر ورا فرمان برد خورشید و ابر

چون دلش آموخت شمع افروختن
آفتاب او را نیارد سوختن

مولانا میگوید آدمی که نقش شیر میخواهد باید دردش را هم به جان بخرد همین طور هم کسی که میخواهد گوهر زیبای انسان را به دست آورد باید سختی ناملایمات را به جان بخرد.

قدیمترها مثالی میزدن و میگفتن مرد باید سربازی بره تا ساخته بشه. انسان باید در راه دین به خودش سختی بده؛ در راه دین باید مجاهدت و از خود گذشتگی داشته باشه و خودش رو به سختی بندازه تا به خوبیها برسه و از طرفی هم در برابر سختی ها که و بلاهایی که به او میرسد صبر داشته تا بلاها گوهر وجودش را به زیبایی نقش بزنند:
چیست تعظیم خدا افراشتن
خویشتن را خوار و خاکی داشتن

چیست توحید خدا آموختن
خویشتن را پیش واحد سوختن

گر همی‌خواهی که بفروزی چو روز
هستی همچون شب خود را بسوز

هستیت در هست آن هستی‌نواز
همچو مس در کیمیا اندر گداز

کبوتر ...

گفتگوی کبوتر بقیع با کبوتر امام رضا:

آی کبوتر که نشستی روی گنبد طلا
هر کجا پر میزنی تو حرم امام رضا
من کبوتر بقیعم با تو خیلی فرق دارم
جای گنبد سرم به روی خاکا میزارم
اونجا هر کی میپره طائر افلاکی میشه
اینجا هر کی میپره بال و پرش خاکی میشه
اونجا خادما با زائرا مهربونن
اینجا زائرا رو از کنار قبرا میرونن
تو که هر شب میسوزه صدتا چراغ دور و برت
به امام رضا بگو تویی غریب یا مادرت؟؟؟؟؟؟

حدیث دل ...

 

مولا جان…
خاک، در خود فرو می‌ریزد؛
وقتی خون سرت،
چشمه خون‌هایی می‌شود
که در کربلا فواره خواهند زد
و آفتاب در پیراهنی
سیاه برمی خیزد از خواب؛
وقتی که می‌گویی:
فزت و رب الکعبه

سوره ای بنام عشق ...

خداوندا
جای سوره ای به نام عشق
در قـرآن تو خالیست
که اینگونه آغاز شود
قسم به روزی که
دلت را ميشكنند
و جز خدایت …
مرهمی نخواهی یافت …

آسمان در زمین ...

علی نه نگران تاج و تختش بود، نه از برای لذتی بیشتر، ارزنی اندوخت.

درد تنهایی از فریادهایی که در سینه اش بودند او را از پای درآورد نه زخم فولاد آبدزدکی پیشانی سیاه، شبیه ابن ملجم!

چه بسا تخت هایی که از اصحابش ستانده شدند و سکوت جای خالیشان نشست و بسا نگاه های کور و تنگی که بر وسعت اریکه ها جلوس کرد.

علی مخلوقیست برتر. شگفتی دنیای انسانیت که عجیب از خالقش پیشی گرفته و شبیه شاگردی که از استادش نام آورتر میشود، دنیای این روزهای ما را هرچه غنی تر میسازد.

درد علی نه قرآن است و نه دین. نه خداست و نه آدم.

درد علی آن جهل بُرنده ای است که بر پیشانی بشر امروز فرود می آید و همچون بَرنده ای میدان نبرد را ترک میگوید.

به راستی که علی از رموز آسمان بیش از اسرار زمین آگاهی داشت…

از گل بشنویم ...

جملاتی  زیبا ازحضرت علی علیه السلام :

1. مردم را با لقب صد ا نکنید.
2. روزانه از خدا معذرت خواهی کنید.
3. خدا را همیشه ناظر خود ببینید.
4. لذت گناه را فانی و رنج آن را طولانی بدانید.
5. بدون تحقیق قضاوت نکنید.
6. اجازه ندهید نزد شما از کسی غیبت شود.
7. صدقه دهید،چشم به جیب مردم ندوزید.
8. شجاع باشید،مرگ یکبار به سراغتان می آید.
9. سعی کنید بعد از خود،نام نیک بجای بگذارید.
10. دین را زیاد سخت نگیرید.
11. با علما و دانشمندان با عمل ارتباط برقرار کنید.
12. انتقادپذیر باشید.
13. مکار و حیله گر نباشید.
14. حامی مستضعفان باشید.
15. اگر میدانید کسی به شما وام نمیدهد،از او تقاضا نکنید.
16. نیکوکار بمیرید.
17. خود را نماینده خدا در امر دین بدانید.
18. فحّاش و بذله گو نباشید.
19. بیشتر از طاقت خود عبادت نکنید.
20. رحم دل باشید.
21. با قرآن آشنا شوید.
22. تا میتوانید بدنبال حل گره مردم باشید.
23. گریه نکردن از سختی دل است.
24. سختی دل از گناه زیاد است.
25. گناه زیاد از آرزوهای زیاد است.
26. آرزوی زیاد از فراموشی مرگ است.
27. فراموشی مرگ از محبت به مال دنیاست.
28. محبت به مال دنیا سرآغاز همه خطاهاست
( نهج البلاغه)

از امام علی (ع)پرسیدند واجب و واجبتر چیست؟
نزدیك و نزدیكتر كدامند؟ عجیب و عجیبتر چیست؟ سخت و سخت تر چیست؟ فرمود : واجب اطاعت از الله و واجبتر از آن ترك گناه است. نزدیك قیامت و نزدیكتر از آن مرگ است. عجیب دنیا وعجیبتر ازآن محبت دنیاست
⚘⚘⚘⚘

درد تنهایی ...

درد علی (ع) دو گونه است:
یک درد، دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس میکند.
و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمه شب های خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده و به ناله درآورده است.

ما تنها بر دردی می گرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرقش احساس میکند.
اما، این درد علی نیست؛

دردی که چنان روح بزرگی را به ناله آورده است، تنهایی است، که ما آن را نمی شناسیم!

باید این درد را بشناسیم، نه آن درد را؛
که علی درد شمشیر را احساس نمیکند،
و…
ما درد علی را احساس نمی کنیم…

  دکتر علی شریعتی

خطبه

خطبه امام حسن مجتبی علیه السلام بعد از شهادت امیرالمومنین علیه السلام

 

 در بامداد آن شبى که امیر المؤمنین(علیه السلام)در آن شب از دنیا رفت ‏خطبه خواند، و حمد و ثناى خداى را به جاى آورد و بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درود فرستاد، آنگاه فرمود:

 

به حقیقت در این شب مردى از دنیا رفت که پیشینیان در کردار از او پیشى نجستند، و آیندگان نیز در کردار به او نرسند،

 

همانا با رسول‏خدا (صلی الله علیه و آله) جهاد کرد و با جان خویش از آن حضرت دفاع نمود، و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را با پرچم خود به جنگها فرستاد و جبرئیل و میکائیل او را در میان مى‏گرفتند،

 

جبرئیل از سمت راستش، و میکائیل از سمت چپ او، و باز نمى‏گشت تا به دست تواناى او خداوند جنگ را فتح کند.

 

و در شبى از دنیا رفت که عیسى بن مریم در آن شب به آسمان بالا رفت، و یوشع بن نون وصى حضرت موسى(علیه السلام) در آن شب از دنیا رفت، و هیچ درهم و دینارى از خود به جاى نگذاشته جز هفتصد درهم که آن هم از بهره‏اش که بیت المال داشت زیاد آمده، و مى‏خواست ‏با آن پول براى خانواده خود خادمى خریدارى کند،

 

 ارشاد مفید، ج ۲، ص ۴، و نظیر این روایت از امالى شیخ و تفسیر فرات و غیره نیز نقل شده(بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۳۶۱).

 

عوامل برکت در زندگی از نگاه امام رضا(علیه السلام)

عوامل برکت در زندگی از نگاه امام رضا(علیه السلام)


برکت در زندگی موضوعی است که در فرهنگ اسلامی به عنوان یک اصل شناخته شده و عوامل زیادی در آن دخالت داشته و رابطه مستقیمی با چگونگی استفاده صحیح و مناسب از نعمات الهی دارد.

 

برکت چیست و چگونه می‌شود چیزی اعم از مادی و معنوی دارای برکت شود؟ و اگر چیزی دارای برکت شود چه اتفاقی می‌افتد. خداوند علاوه بر آنکه بسیاری از نعمات خود را با تعبیر نعماتی «مبارک» در قرآن کریم یاد کرده ، به زیبایی به اصل برکت اشاره کرده و می فرماید: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ؛ و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعا برکاتی از آسمان و زمین بر ایشان می گشودیم.

علامه طبرسی در تفسیر این آیه می نویسد: خداوند می فرماید: از شرک و گناهان بپرهیزید تا ما درهای برکات و خیرات تکامل بخش را، از آسمان به وسیله آمدن باران و از زمین به خاطر روییدن گیاهان و به وجود آمدن میوه ها نازل گردانیم.

در برکت، جنبه الهی و معنوی هم بسیار تأثیرگذار است و به فزونی، تعالی و ماندگاری نعمت کمک کرده و در نهایت، انسان را به سلامت دنیوی و سعادت اخروی نزدیک می سازد. این موضوع در بیانات امام رضا(علیه السلام) هم از جهات گوناگونی مطرح شده و آن حضرت در بیانات مختلفی این اصل مهم زندگی اجتماعی بشر را یادآور شده اند.

امام رضا (علیه السلام) درباره عامل مهم برکت یعنی اطاعت خداوند می فرماید: خداوند متعال به یکی از پیامبران وحی فرستاد که: « هرگاه من اطاعت شوم، راضی می گردم و آن گاه که رضایت داشتم، برکت می دهم و برکت من هم بی پایان است». 

اباصلت هروی روایت می کند هنگامی که حضرت امام رضا علیه السلام به سناباد وارد شدند به کناره‌ی کوهی نزدیک سناباد که از سنگش دیگ و دیگچه‌‌های سنگی درست می‌کنند رسیدیم ، امام به تخته سنگی از کوه تکیه زدند و و رو به آسمان فرمودند:

“خداوندا! مردم را از این کوه سود برسان و غذاهایی را که مردم در دیگ ها و ظرف‌های سنگی این کوه می‌پزند برکت عطا فرما”

سپس دستور دادند دیگچه‌هایی از همان سنگ برایشان بیاورند و فرمود: «غذای مرا در هیچ ظرفی نپزید مگر در همین ظرف‌های سنگی.»

می توان گفت که یکی از مهمترین عوامل برکت در رزق و روزی، داشتن ایمان و تقوا (عمل به واجبات و ترک محرمات) بوده و انحراف از راه خدا خود سبب زوال نعمتها و نابودی برکت از زندگی می شود. امام رضا علیه السلام به نقل از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود:

لا تَزالُ اُمَّتی بــِخیرٍ ما تَحابُّوا وَ تَهادَوا وَ أدَّوُا الأمانَةَ و إجتَنِبُوا الحَرامَ وَ وَقَروا الضَّیفَ وَ أقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ، فَإذا لَم یَفعَلُوا ذلکَ، إبتَلوا بــِالقَحطِ وَ السِّنینِ؛ امّت من تا هنگامی که یکدیگر را دوست بدارند، به یکدیگر هدیه دهند، امانت داری کنند، از حرام اجتناب کنند، میهمان را گرامی دارند، نماز را به پا دارند و زکات بدهند، در خیر و خوبی خواهند بود. پس اگر این امور را انجام ندهند، به قحطی و خشکسالی مبتلا خواهند شد.

امام رضا(علیه السلام) همچنین در بیانی دیگر می‌فرمایند: «لاتستقلوا قلیل الرزق فتحرموا کثیره». رزق و روزی کم را ناچیز مشمارید، زیرا این کار شما را از نعمت‌های فراوان محروم می سازد.

یکی از عوامل برکت در زندگی از نگاه امام رضا (علیه السلام) تلاوت قرآن است. عن الرضا علیه‏ السلام یرفعه النبی صلی الله علیه و آله قال: اجعلوا لبیوتکم نصیبا من القرآن فان البیت اذا قرء فیه القرآن تیسر علی اهله و کثر خیره و کان سکانه فی زیادة و اذا لم یقرأ فیه القرآن ضیق علی اهله و قل خیره و کان سکانه فی نقصان ؛ از امام رضا علیه‏السلام روایت شده که حضرت رسول(ص) فرمود:برای خانه های خود، سهمی از تلاوت قرآن قرار دهید،چون هر کس در خانه خود قرآن تلاوت کند، کارهای اهل آن خانه آسان گردد. و خیر و برکت در آن خانه زیاد شود، و هر خانه‏ای که در آن قرآن تلاوت نکنند، کارها بر اهل آن تنگ شود، و خیر و برکت و در آن خانه کم گردد، و ساکنان آن، بی‏برکت و در نقصان باشند. 

و عامل دیگر ایجاد برکت در زندگی یاد و نام خدا در کارها است. در این زمینه امام رضا(علیه السلام) به نقل از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می فرماید: قالَ اللّه‏ عَزَّوَجَلَّ: اِذا قالَ العَبدُ: «بِسمِ اللّه‏ِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ» قالَ اللّه‏ ـ جَلَّ جَلالُهُ ـ : بَدَاَ عَبدى بِاسمى، وَ حَقٌّ علىَّ اَن اُتـَمِّمَ لَهُ اُمورَهُ و اُبارِکَ لَهُ فى اَحوالِهِ؛ خداوند فرمود:هرگاه بنده بگوید: بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم، خداى متعال می گوید: بنده من با نام من آغاز کرد. بر من است که کارهایش را به انجام رسانم و او را در همه حال، برکت دهم.

غلام قمر

مــن  غلام  قمــرم ، غيـــر  قمـــر  هيــــچ  مگو
پيش مـــن جــز سخن شمع و شكــر هيچ مگو
سخن رنج مگو ،جز سخن گنج مگو
ور از اين بي خبري رنج مبر ، هيچ مگو
دوش ديوانه شدم ، عشق مرا ديد و بگفت
آمـــدم ، نعـــره مــزن ، جامه مـــدر ،هيچ مگو
گفتــم :اي عشق مــن از چيز دگــر مي ترســم
گــفت : آن  چيـــز  دگـــر  نيست  دگـر ، هيچ  مگو
من  به  گــوش  تـــو  سخنهاي  نهان  خواهم  گفت
ســر بجنبـــان كـــه بلـــي ، جــــز كه به سر هيچ مگو
قمـــري ، جـــــان  صفتـــي  در  ره  دل  پيــــــدا  شـــد
در  ره  دل  چـــه  لطيف  اســت  سفـــر  هيـــچ  مگــو
گفتم : اي دل چه مه است ايــن ؟ دل اشارت مي كرد
كـــه  نـــه  اندازه  توســت  ايـــن  بگـــذر  هيچ  مگو
گفتم : اين روي فرشته ست عجب يا بشر است؟
گفت : اين غيـــر فرشته ست و بشــر هيچ مگو
گفتم :اين چيست ؟ بگو زير و زبر خواهم شد
گــفت : مي باش چنيــن زيرو زبر هيچ مگو
اي نشسته در اين خانه پر نقش و خيال
خيز از اين خانه برو،رخت ببر،هيچ مگو
گفتم:اي دل پدري كن،نه كه اين وصف خداست؟
گفت : اين  هست  ولـــي  جان  پدر  هيچ  مگو
مولوی

 

 

به تو می اندیشم ...

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند روزیست که هرشب به تو می اندیشم
به تو آری به تو یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور
به همان سایه همان وهم همان تصویری
که سراغش ز غزلهای خودم می گیری
به همان زل زدن از فاصله ی دور به هم
یعنی آن شیوه ی فهماندن منظور به هم
به تبسم به تکلم به دل آرایی تو
به خموشی به تماشا به شکیبایی تو
به نفس های تو در سایه سنگین سکوت
به سخن های تو با لهجه ي شیرین سکوت

 


?

نشانه های روشن

درخت ها نشانه اند
درخت ها ترانه های جاودانه اند
دل سکوت خاک را دریده اند
به سوی نورهای آسمان
قد کشیده اند
درخت ها بهانه اند
برای عشق های بی زوال
نشانه های روشن زمانه اند.

همسفر ...


دلا، ذوقی ندارد دولت دنیا و شادی‌ها

خوشا! آن دردمندی‌های عشق و نامرادی‌ها

من و مجنون دو مدهوشیم سرگردان به هر وادی

ببین کاخر جنون انداخت ما را در چه وادی‌ها

دل من جا گرفت از اعتقاد پاک در کویش

بلی، آخر به جایی می‌کشد پاک‌اعتقادی‌ها

چو عمر خود ندارم اعتمادی بر وفای تو

چه عمر است این که من دارم بر او خوش اعتمادی‌ها

مسافر خدا...

كوله ‌پشتي‌اش‌ را برداشت‌ و راه‌ افتاد.
رفت‌ كه‌ دنبال‌ خدا بگردد و گفت: تا كوله‌ام‌ از خدا پر نشود برنخواهم‌ گشت.
نهالي‌ رنجور و كوچك‌ كنار راه‌ايستاده‌ بود، مسافر با خنده‌اي‌ رو به‌ درخت‌ گفت: چه‌ تلخ‌ است‌ كنار جاده‌بودن‌ و نرفتن؛
درخت‌ زيرلب‌ گفت: ولي‌ تلخ‌ تر آن‌ است‌ كه‌ بروي‌ وبي‌رهاورد برگردي. كاش‌ مي‌دانستي‌ آنچه‌ در جست‌وجوي‌ آني، همين‌جاست…
مسافر رفت‌ و گفت: يك‌ درخت‌ از راه‌ چه‌ مي‌داند، پاهايش‌ در گِل‌ است، او هيچ‌گاه‌ لذت‌ جست‌وجو را نخواهد يافت.
و نشنيد كه‌ درخت‌ گفت: اما من‌ جست‌وجو را از خود آغاز كرده‌ام‌ و سفرم‌ را كسي‌ نخواهدديد؛ جز آن‌ كه‌ بايد.
مسافر رفت‌ و كوله‌اش‌ سنگين‌ بود. هزار سال‌ گذشت، هزار سالِ‌ پر خم‌ و پيچ، هزار سالِ‌ بالا و پست. مسافر بازگشت رنجور و نااميد. خدا را نيافته‌ بود، اما غرورش‌ را گم‌ كرده‌ بود…
به‌ ابتداي‌ جاده‌ رسيد. جاده‌اي‌ كه‌ روزي‌ از آن‌ آغاز كرده‌ بود. درختي‌ هزار ساله، بالا بلند و سبز كنار جاده‌ بود.
زير سايه‌اش‌ نشست‌ تا لختي‌ بياسايد.
مسافر درخت‌ را به‌ ياد نياورد. اما درخت‌ او را مي‌شناخت.
درخت‌ گفت: سلام‌ مسافر، در كوله‌ات‌ چه‌ داري، مرا هم‌ ميهمان‌ كن.
مسافر گفت: بالا بلند تنومندم، شرمنده‌ام، كوله‌ام‌ خالي‌ است‌ و هيچ‌ چيز ندارم.
درخت‌ گفت: چه‌ خوب، وقتي‌ هيچ‌ چيز نداري، همه‌ چيز داري.اما آن‌ روز كه‌ مي‌رفتي، در كوله‌ات‌ همه‌ چيز داشتي، غرور كمترينش‌ بود، جاده‌ آن‌ را از تو گرفت.
حالا در كوله‌ات‌ جا براي‌ خدا هست و قدري‌ از حقيقت‌ را در كوله‌ مسافر ريخت…
دست‌هاي‌ مسافر از اشراق‌ پر شد و چشم‌هايش‌ از حيرت‌ درخشيد و گفت: هزار سال‌ رفتم‌ وپيدا نكردم‌ و تو نرفته‌اي، اين‌ همه‌ يافتي!
درخت‌ گفت: زيرا تو در جاده‌ رفتي‌ و من‌ در خودم ، و پيمودن‌ خود، دشوارتر از پيمودن‌ جاده‌هاست …
❣️حضرت علي می فرماید:” من عرف نفسه فقد عرف ربه “
آن کس که خود را شناخت به تحقيق که خدا را شناخته است❣️

شعر

☀️ شعر_مهدوی ☀️

 

این روزها که زمزمه یار می کنم

خیلی هوای دیدن دلدار می کنم        

در ماه مغفرت نشد آقا ببینمت  

بر بی لیاقتی خود اقرار می کنم

 

   اللهم_عجل_لولیک_الفرج 

 

عطر نرگس سلام ...

 

 

 

اللهم انا نشكوا اليك فقد نبينا و غيبة ولينا …

همسايه ي قديمي دلهاي ما سلام

اي عابر غريبه ي اين كوچه ها سلام

وقتي عبور ميكني اين بار چندم است

من ديده ام تو را و نگفتم تورا سلام

شايد تويي همان كه سر كوچه زودتر

گفتي براي بار هزارم به ما سلام

ديدم به روي سنگ مزاري نوشته بود

من را كه كشت؟داغ تو آقا بيا سلام

بر حمد و بر قيام و ركوع و سجود تو

بر قامت و قيامت بي انتها سلام

بر جلوه ي قنوت و سلام تشهدّت

وقت اذان به اشهد ان لا الا سلام

اما گمان كنم كه جواب تو ميرسد

تا ميكني به جانب كرب و بلا سلام

جانم اسير اشهد انَّ امير توست

آقا خوشا به حال دلي كه اسير توست

به يقين يوسف ما آمدني است . . .

بانوی خوب قصه ...

می خواهم کفر بگویم
کفری عاشقانه
بانو!
صدایت صدای خداست
از دهان حوا انگار
از عهد خوب صداقت
صدایت
از میهمانی ستاره ها آمده
شعر خوب سادگی خوانده
درست وسط شعور شب
کنار حیای ماه
نشسته میان روحم
آه که این تلاطم آسمان
این حسادت ماه را
این ولوله ای که صدایت به پا کرده در شهر را
این رویای ممکن را چگونه شعر کنم صدا مقدس من
فهمیده ام راز نجیب چشمک ستاره ها را
قرن ها سو سو زدند
که یکشب صدای تو
آری صدای تو
انقلاب کند در آسمان
صدای تو
صدای تو
صدای تو لحن بهشت دارد
شکل خوب آرامش است 
آری صدای تو
صدای خداست
ای هرچه صدا
هرچه صدا
هرچه صدا تو…

خوشبختی

شعور یک گیاه در وسط زمستان
از تابستان گذشته نمی أید
از بهاری می آيد که فرا می‌رسد.

 

گیاه به روزهایى که رفته، نمی اندیشد
به روزهایى می اندیشد که می آید،

 

اگر گیاهان یقین دارند که بهار خواهد آمد
چرا ما انسان ها باور نداریم که روزی خواهیم توانست به هر آن چه می‌خواهیم، دست یابیم؟

 

 جبران_خلیل_جبران

امانت مادر

یادت نرود بانو!

هربار که از خانه پا به بیرون میگذاری

گوشه ی چادرت را در دست بگیر و

آرام زیر لب بگو؛

“هذه امانتک یا فاطمة الزهراء”

بانو تو فرشته ترین خلقت خدایی

گاهی آنقدر پاک که پلیدی چشمان ناپاک را نمی شناسی…

اما آن که تو را آفرید

از همه نسبت به تو مهربانتر و داناتر است

مراقب ارث مادری ات باش بانو!

بانو این همه جوان از جوانی شان گذشتند و جان دادند برای تو…

و از تو خواسته اند که فقط در سنگرت بمانی

همین و بس

حجاب در قرآن

 

حجاب در قرآن 

❉  سوره هاي احزاب و نور در قران سخن از حجاب به ميان مي آورند، براي درك اهميت حجاب از ديدگاه قران به آياتي در اين زمينه اشاره مي شود:

⚜️وقل للمؤمنات يغضضن من ابصار هنّ‌و يحفظن فروجهنّ و لا يبدين زينتهنّ الا ما ظهر منها و ليضربن بخمر هنّ علي جيوبهنّ و لا يبدين زينتهنّ‌الا لبعو لتهنّ او ابائهنّ او اباء بعو لتهنّ‌او ابنائهنّ او ابناء بعو لتهنّ او اخوانهنّ او بني اخونهنّ او بني اخواتهنّ او نسائهنّ او ما ملكت ايمانهنّ او التّا بعين غير اولي الاربه من الرّجال او الطّفل الذين لم يظهروا علي عورات النّساء و لا يضربن بارجلهنّ ليعلم ما يخفين من زينتهنّ و توبوا الي الله جميعاً‌ايه المؤمنون لعلّكم تفلحون

❁❁❁❁❁❁❁❁

✿⇜ «و به زنان با ايمان بگو چشم هاي خود را فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را جز آن مقدار كه ظاهر است، آشكار ننمايند و روسري هاي خود را بر سينه خود افكنند و زينت خود را آشكار نسازند مگر براي شوهرانشان يا پدرانشان يا پدر شوهرانشان يا پسرانسان، يا پسران همسرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان، يا پسران خواهرانشان، يا زنان هم كيششان يا بردگانش يا افراد سفيه كه تمايلي به زن ندارند، يا كودكاني كه از امور جنسي مربوط به زنان آگاه نيستند، آنها هنگام راه رفتن پاي هاي خود را به زمين نزنند تا زينت پنهاني شان دانسته شود. و همگي به سوي خدا برگرديد اي مؤمنان! تا رستگار شويد.»

  نكاتي كه از آيه برداشت مي شود:

 

✹اين آيه با بيان وظايف زنان، آنان را از چشم چراني برحذر مي دارد و مي گويد: «يغضضن من ابصارهنّ» (چشم هاي خود را از نگاه هوس آلود فرو گيرند).

✹ موضوع حجاب و پوشش را مطرح مي كند و مي گويد: «و يحفظن فروجهنّ» (و حفظ كنند دامان خود را). مرحوم طبرسي صاحب تفسير شريف مجمع البيان از قول ابن زيد مي گويد:

  در قران هر جا «فروج» ذكر شده مقصود خودداري از زناست، مگر ايجا كه منظور پوشش و حجاب است.

✹ و ظاهر نكنند زينت خود را مگر آن مقدار كه آشكار
است «ولا يبدين زينتهنّ الا ما ظهر». نور، 31.

انگار ...

 

 

 

گاهی اوقات قرارست که در پیله ی درد،

نم نمک “شاپرکی” خوشگل و زیبا بشوی…

 

گاهی انگارضروری ست بِگندی درخود ،

تا مبدل به” شرابی” خوش و گیرا بشوی…!

 

گاهی ازحمله ی یک گربه،قفس میشکند،

تا تو پرواز کنی،راهی صحرا بشوی…

 

گاهی از خار گل سرخ برنجی بد نیست،

باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی…

 

گاهی ازچاه قرارست به زندان بروی،

آخرقصه هم آغوش زلیخا بشوی…

 

فروغ فرخزاد

آهوی بی پناه


یا علی بن موسی الرضا

 

«روز هشتم» همگی
میل«خراسان»داریم
انتظارِ «کرم»
از سفره ی«سلطان»داریم

از سر کفر نگفتیم:
«شفا دست شماست»
ما به «دستان شفا بخش»
تو ایمان داریم.

پرده بردار ز رُخ

پرده بردار ز رُخ، چهره‌گشا، ناز، بس است
عاشق سوخته را دیدن رویت هوس است

دست از دامنت ای‌ دوست! نخواهم برداشت

تا من دلشده را، یک رمق و یک نفس است

همه خوبان برِ زیباییت‌ ای‌ مایه‌ی‌ حُسن!

فی‌المثل، در برِ دریای‌ خروشان چو خس است

مرغ پر سوخته را نیست نصیبی‌ ز بهار

عرصه جولانگه زاغ است و نوای‌ مگس است

دادخواهم، غم دل را به کجا عرضه کنم؟

که چو من دادستان است و چو فریادرس است

این همه غلغل و غوغا که در آفاق بود

سوی‌ دلدار روان و همه بانگ جرس است.

  شعرامام خمینی ره

سوره عشق

” ﺷﯿﺦ ﺑﻬﺎﯾﯽ “

خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنيم!
غافل از خود، دیگری را هم قضاوت می کنيم!

کودکی جان می دهد از درد فقر و ما هنوز…
چشم می بندیم و هرشب خواب راحت می کنيم!

عمر کوتاه است و دنیا فانی و با این وجود…
ما به این دنیای فانی زود عادت می کنيم!

ما که بردیم آبرو از عشق، پس دیگر چرا…
عشق را با واژه هامان بی شرافت می کنيم؟

کاش پاسخ داشت این پرسش که ما در زندگی…
با همیم اما چرا احساس غربت می کنيم؟

من به این مصرع یقین دارم که روزی میرسد!
سوره ای از عشق را با هم قرائت می کنیم…

امیر المؤمنین حیدر

فقط حیدر امیر المؤمنین است …

 

شکر خدا که نام علی در اذان ماست

ما شیعه ایم و عشق علی هم ازآن ماست

 

از یاعلی، زبان و دهان خسته کی شود

اصلا زبان برای همین در دهان ماست

 

ماشیعه زاده ایم و خدارا هزار شکر

این شیعه زادگی، شرف خاندان ماست

 

ما عاشق علی شده ایم و بدون شک

این هم ز پاکدامنی مادران ماست

اللهم عجل لولیک الفرج ....

 

 

 

 

ای آخرین مسافر دنیا نیامدی

                    ای بیقرار یار ، دعای فرج بخوان 

             با چشم اشکبار ، دعای فرج بخوان 

 

              عجلّ علی ظهورک و یابن الحسن بگو 

               پنهان و آشکار دعای فرج بخوان …

 

                     اللهم عجل لولیک الفرج ….

یا مهدی

نشد که آینه باشم برای دیدن تو 

بیا که آینه خواهم از رسیدن تو 

 

فرود آمدنت را چقد بی تابم 

تمام خواهش محضم به شوق چیدن تو 

 

ماه میهمانی خدا

هر که دارد سر سودای خدا بسم الله

هر که دارد دل مهمانی ما بسم الله

میزبانان سحر منتظر مهمانند

هر که خواهد سحر اهل بکا بسم الله

چشمه آب حیات است مناجات سحر

هر که دارد طلب آب بقا بسم الله

ماه ها منتظر ماه مبارک بودیم

آمد ای منتظران ماه خدا بسم الله

سفره بندگی ماه خدا پهن شده

سفره ی ماست کنار شهدا بسم الله

دیده وا کن که خدا در بر ما بنشسته

همنشین است خدا با فقرا بسم الله

شد هلال مه دلدار حلال همگان

رؤیت یار حلال است تو را بسم الله

دست ابلیس که بسته است امان از این نفس

باید ای نفس ! کنی ترک خطا بسم الله

یادی از تشنگی روز قیامت باید

باب افطار گشوده ست به ما بسم الله

میهمانخانه ی ارباب کرم ماه خداست

ایها الناس سوی آل عبا بسم الله

روزه یعنی عطش روضه ی لب های حسین

هر که دارد طلب خون خدا بسم الله

رحمت واسعه اینجاست سر کوی حبیب

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله

در رکاب پسر فاطمه باید جان داد

هر که خواهد شود این گونه فدا بسم الله

 شعر : ژولیده

یاد عصر عاشورای عباس ( علیه السلام )

این تنها ماه نیست ، که به جمال عالم آرایت ، غبطه می خورد ؛ نخل های علقمه گواهند که تو از خود گذشتی ! این تنها فرات است که به شکوه جاری شدنت رشک می برد . تمام رودها سرود جاودانگی ات را می ستایند . آنگاه که آب از دست آب آورت فرو چکید و تشنگی کودکان را به تماشا نشست.
ای کهکشان خلاصه شده در تبسم ماه ! تکثیر دست های آب آورت را در زلال فرات می ستایم ! که ستایش دست هایت و یادآوری شهادتت ، نشانه عشق به آل الله است .
ای پدر فضیلت ، ای آسمان کرامت و فضل ؛ نخل های علقمه گواهند که تو با تمام صداقت ، شتاب می کردی تا ساحل خیمه ها را در آغوش بکشی ؛ خیمه هایی که هر لحظه ، در هرم انتظام می سوخت تا دوباره محو نگاهت شود . تا وقتی که تو بودی ، کسی عطش را بهانه نمی کرد و کسی فراتر از نگاهت قدم بر نمی داشت .
آزادگی در قامت تو خلاصه می شد و عشق و معرفت ، برازنده نامت بود .
ای ماه بنی هاشم ! پدر سخاوت ، فرزند شجاعت ، باب الحوائج درماندگان ! تو را با کدامین شعر می توان سرود !؟ اینک ، این فرات است که با نجوایی مه آلود ، سرود یادت را زمزمه می کند ؛
چرا دلتنگی امشب ماه محزون نگاهت می کنم با چشم پر خون !
نگاهت می کنم لبریز احساس به یاد عصر عاشورای عباس ( علیه اسلام )
کی می توان بلندای قامتت را به تصویرکشید ! چگونه می توان نوشت که بلندای قامتت را کوفیان واژگون کردند ! این تویی که شجاعتت ، همتت چراغ عرش را بر می فروزد ! این تویی که آسمان به احترام قامتت به تواضع می ایستد ! این تویی که سخاوت نگاهت سبب شکوفایی بهار است !
این تویی که دست های آب آورت ، بوسه گاه جرعه جرعه قطره است و کهکشان ها دست به دامان التجائت می برند !
اگر افلاک را نوری است از پرتو جمال عالم آرای توست !
چگونه می توان از تو سرود !
چگونه می توان مرثیه تو را به مویه نشست !
چگونه می توان از تو گفت ! که تمام آب های جهان تشنه نگاه تواند !
پر می زندخیال به سمتی که ماهتاب خندیده بر تبسم آیینه بی آب
آن روز در تلاطم اشک و نگاه و خون تابیده بود بر دل شط ، هرم آفتاب
گویی میان اشک و تماشا سروده است مردی تمام عاطفه اش را برای آب
در موج موج قاب نگاهش نشسته بود بغضی شبیه زمزمه های ابو تراب ( علیه السلام )
آن روز دست های کسی ، گل نکرده بود جز آنکه سمت حادثه می رفت ، با شتاب
از آن زمان گذشته بسی ، روز و ماه و سال پر می زند خیال ، گویی ، سمت ماهتاب